در این مقاله، به بحث درباره کالبد آسمانی یا بدن بودایی انسان خوش آمدید. این مفهوم به یکی از کالبدهای هفتگانه انسان اشاره دارد که به عنوان ششمین کالبد شناخته میشود. این کالبد به وسیله واژهها به سختی توصیف میشود زیرا ویژگیها و ماهیت آن به شکل دقیقی تشریح نمیشود.
کالبد آسمانی به اندازه کیهان گسترده است و شامل مفاهیمی چون زمان، مکان و ماده نمیشود. این کالبد در وحدت و یکپارچگی جلو میروند و محدودیتها را پشت سر میگذارند. بهطور اساسی، در این مفهوم، زمان و مکان معنی ندارند و ما در دنیای آگاهی مطلق قرار داریم. این مفهوم با وجود واقعی ارتباط دارد نه با نیستی.
در انتقال از حالت وجود به نیستی، انتقال پیوستهای وجود ندارد. این انتقال بهطور غیرمنتظرهای اتفاق میافتد و بیدلیل است. در واقع، میتوان آن را بهعنوان یک پرش ناگهانی تصور کرد. اگر یک مرحلهٔ میانی وجود داشت، پس ادامهپذیری مشهود بود و همچنان شبیه به کالبدهای قبلی میبود. بنابراین، در مورد انتقال از کالبد ششم به کالبد هفتم نمیتوان به سخنی آمد، زیرا این انتقال شامل وقفهای بیارتباط است. آنچه وجود داشته، همچنان وجود دارد و هیچ ارتباطی بین آن دو وجود ندارد. این مانند ورود مهمانی از یک در و خروج از در دیگر است. هیچ ارتباطی میان رفتن و آمدن نیست و آنها به یکدیگر وابسته نیستند.
ارتباط بین مفاهیم “بدن کیهانی” و “چاکرا چشم سوم”
چاکراها در فلسفه و آیورویدا، نقاط انرژی در نظام انرژی بدن انسان هستند. چاکرای چشم سوم یا “آجنا چاکرا” معمولاً در میان حواشی مرتبط با آگاهی عمیق و فهم عمیق واقعیت مطرح میشود.
شما در متن ارسالی خود اشاره کردهاید که چاکرای مرتبط با بدن کیهانی، به ویژه چاکرای ششم یا چاکرای چشم سوم میباشد. این چاکرا با دسترسی به شناخت و واقعیت ارتباط دارد و به عنوان نقطهای از تمرکز آگاهی و فهم عمیق در نظر گرفته میشود.
در این بدن کیهانی، این چاکرا مرتبط با درک واقعیت، درک وجود، و فهم آگاهی قرار دارد. این به این معناست که در این سطح از آگاهی، تفکرات و هویت فردی رها میشوند و فقط آگاهی به تجربه میآید. در واقع، وجود و هستی فردی کاملاً به زندگیای از آگاهی پایان مییابد و فرد به حالتی از وجود بیهویتی و آگاهی عمیق دست مییابد.